قسمت چهارم(حادثه پوبدا) :
رضا آدینه در کمپ ۵ از چادری استفاده میکرد که به هیچ وجه مناسب نبود و به او گفتم که چرا اجازه دادی خانم مهری چادر را به پایین بفرستد و خودت در چادری هستی که حتی برف هم نمیتوانی آب کنی مسلما شب در آن چادر خوابیدن به مثابه بیداری تا صبح بود.
رضا آدینه که با کرامپون حرکت میکرد و کلنگ برای صعود نداشت در خط الراس به سمت دره چین سر خورد و سقوط کرد و مسلما اگر “رضا” کلنگ در دستش بود خودش را میتوانست نگه دارد و ما میتوانستیم ببینیم که کجا سقوط کرده است .اما وقتی با دقت نگاه کردیم اثری از او نبود و با وجودیکه اوکراینی ها تعارف کردند که از طناب ۶۰ متری اشان استفاده کنیم اما حداقل مسیری که میتوانستیمپایین برویم که ۱۰۰ متر بود و حتی در صورتیکه میتوانستیم این ۱۰۰ متر را کارگاه بزنیم و پایین برویم مشخص نبود که ادامه دره تا کجا ادامه دارد،در عین حال عملیات امداد و نجات در این ارتفاع و این دره به تخصص ویژه ای نیاز دارد که
مسلما باید دوره های مخصوص آن و نفرات کافی در برنامه امدادو نجات حضور داشته باشند این در حالی بود که این مسیر حداقل ۴۰۰ متر طناب با نیروی کافی میخواست و البته پذیرش این امر که فرود از این دره میتوانست باعث مرگ گروه امداد و نجات شود. چون رضا آدینه هیچ گونه جوابی هم به فریادهای ما نمیداد و مشخص نبود که آیا متوقف شده یا کاملا به پایین سقوط کرده است.
بعد از کمپ ۶ از آقای بابا زاده خواهش کردم که بالا نیاید و خوشبختانه او واقع گرا بود و شرایط را درک کرد و متوقف شد و ایکاش خانم مهری جعفری هم می پذیرفت و در جایی که هنوز دیر نشده بود به پایین باز میگشت.
در نهایت صعود به قله پوبدا برای اوکراینی ها هم دشوار بود و دو نفر از آنها در گذر بخش یخی زیر قله بسیار کار دشواری داشتند.
بعد از صعود از قله همچنان فرود هم به دشواری و زمان بر انجام میگرفت بطوریکه ساعت ۱۱:۳۰ شب به چادرمان رسیدیم.
باید توضیح دهم که هنگامیکه خبر مفقودی من پخش شد یکی از علت های آن این بود چون من با تلفن ماهواره ای بدون شارژ قرار گذاشتیم که اگر تک زنگ زدم در کمپ اول هستم و اگر به کمپ ۴ رسیدم ۴ بار زنگمیزدم و از جایی دیگر حتی با تلفن ماهواره ای حتی زنگهمنمیتوانستم بزنم چون هشدار عدم اعتبار میداد.
در ضمن بیسیم رضا آدینه که نزد من بود در مسیر بعلت بالا پایین شدن و تغییر در دگمه ها تنظیمش بهم خورده بود و چون میگفتند با خاموش و روشن کردن کانال تنظیم میشود بارها و بارها آنرا خاموش کردم اما تنظیمی صورت نگرفت و عملا ارتباطی هم از طریق بیسیم برای اطلاع شرایط نداشتم.
در بازگشت به بیس کمپ از طریق آقای شهرستانی که برای کمک آمده بودند بی سیم را ایشان برای بررسی نزد کارشناس بردند و او با تلاش توانسته بود بیسیم را به کانال اصلی برگرداند و گفته بود که یک شخص عادی نمیتوانست براحتی آنرا درست کند و کانال ها را فقط با روشن و خاموش کردن تنظیم کند.
اما در مورد آقای نجاریان باید بگویم که از دیدگاه من اطلاق استاد شایسته شما نیست و تعجب میکنم چگونه به خود اجازه دادید تا مرا در”لایو” قضاوت کنید، آیا مفتش بازی در می آورید و اصولا ربطی به شما نداشت که “لایو”بگذارید و بازجویی کنید از شان شما بدور است و شما اگر این حادثه دردناک برایتان اهمیت داشت باید منتظر میشدید که من از اکسپدیش میآمدم و جزییات حادثه رخ داده را جویا میشدید.
بنظر من شما یک مهره سوخته در بدنه کوهنوردی هستید،دوره شما تمام شده است ،شومنی میکند.
هر زمانی که ماجرای ماناسلو را روشن کردید که یکنفر را در چادر گذاشته بودید و قله رفتید و در بازگشت او را مرده یافتید جوابی داشتید در مورد دیگران قضاوت کنید.
من تمام مستندات لازم را در مورد این صعود و حقانیت خودم را دارم و حتی پرینت تلفن ماهواره ای و تمام مواردی که لازم باشد را میتوانم در اختیار مرجعمعتبری چون فدراسیون کوهنوردی قرار دهم.
من صرفا این گزارش را برای روشن شدن حقایق و آلام و رنجی که خانواده عزادار خانم مهری جعفری و آقای رضا آدینه که دوستم بود و افکار عمومی جامعه کوهنوردی ارائه دادم.
🖤 پانوشت: در مدت زمانی که واقعه و تراژدی پوبدا رخ داد بخش هایی از جامعه کوهنوردی در انتظار شنیدن اخبار و دیدگاههای مختلفی بود که متاسفانه در یک سوی یک رینگ سعید میرزایی گوشه ای قرار داده شده بود و هر هجمه ای بود نثارش میشد که حتی به “اکس وب” که سایت معتبری است اما منابعش تحت تاثیرشرکت آکسای و افرادی قرار گرفت که بدون شنیدن کل ماجرا دیدگاههای غیر واقعی را بازنشر کردند.
اما جامعه کوهنوردی ما هم باید بپذیرد حواشی سازی برای تاثیرگذاری بر روی دیگران و جذب فالوئر و مطرح کردن خود با قربانی کردن هویت و شخصیت دیگران عمل اخلاقی و صحیحی نیست.
باشگاه کوهنوردی اسپیلت
از محمد اسماعیلی
منبع :@irmma