روز سه شنبه 20 فروردین بنابر ساعت اعلام شده در ساعت 15 همگی در مقابل مسجد فاموری گرد هم آمدیم و تا جمع شدن تمامی افرادمنتظر ماندیم
در ساعت 15:30 در حدود هفتاد نفر به سرپرستی جناب آقای اکبری فرد عازم امامزاده ابراهیم در کوچه حضرتی 3 شدیم. تمامی همراهان از امامزاده دیدن کردند و عده ای نیز به حیاط پشتی امامزاده که قبرستانی قدیمی بود رفتند؛ حوض کوچکی در وسط حیاط بود و همگی به گرد آن عکس دسته جمعی گرفتیم.سپس به سمت محله چاوشیها حرکت کردیم.در بین راه به خانه ای معروف به شیری ها رسیدیم که به گفته ی آقای اکبری فرد در قدیم محل نگهداری گاو و گوسفند و فروش شیر حاصل از دام به مردم محل بوده است.به محل چاوشیها که رسیدیم آقای اکبری فرد علت نامگذاری این محل را به چاوشی اینگونه بیان کردند که در قدیم افراد ساکن در این محل تعذیه خوانی میکردند و آوازهای مذهبی میخواندند در بدرقه ی سایر افراد به اماکن زیارتی و متبرکه ، و در اصطلاح محلی به چوشی نیز معروف بودند.در سمت چپ این طاق، خانه ای قدیمی معروف به خانه ی عزیز ضرغامی بود که با کسب اجازه از پسر ایشان به اتفاق وارد خانه شدیم.بسیار دیدنی بود شامل حوض بزرگی در وسط آن و درختان میوه ای که اطراف آن را احاطه کرده بودند.خانه دو طبقه بود که به اتفاق تعدادی از همراهان از طبقه دوم نیز دیدن کردیم که بسیار قدیمی بود با دیوار نگاره هایی دلنشین.
پس از خروج از خانه،در بین راه به مسجد آق لر سر زدیم و سپس به سمت بازارچه و طاق منصوری واقع در محل لب آب راهی شدیم.در میانه ی راه به شیرینی فروشی قدیمی در آن محل رسیدیم که قدمت آن به صد و پنج سال پیش باز میگشت با نام قدیمی تاج.گویا در قدیم از کیفیت مطلوبی برخوردار بوده و امروزه نیز با نام گلسرخ به کار خود ادامه میداد و همراهان با خرید از آن کام خود را شیرین کردند.بعد از آن به مدرسه ی علمیه منصوریه آقایان رسیدیم و اجازه ورود به خانمها داده نشد و تعدادی از آقایان از آن دیدن کردند.این مدرسه یکی از مدارس قدیمی شیراز است که در قرن نه ه.ق توسط امیر صدرالدین محمد حسین حسینی دشتکی بنا شد و به دلیل نام فرزند خود امیر غیاث الدین منصور به منصوریه شهرت یافت.اندکی بعد به امامزاده سه بی بی رسیدیم که بنا به روایت مکتوب شده در بنا، محل دفن دو تن از نوادگان دختر امام سجاد (ع) به نامهای خدیجه کبری و فاطمه کبری و همچنین کنیز آنها جمیله خاتون بود و محل زیارت بسیاری از مردم است.
حوالی ساعت پنج بود و آسمان ابری. به سمت آرامگاه سید شریف جرجانی بازگشتیم.وی یکی از نامداران علم کلام و ،حکمت و ادب و منطق بوده که در قرن هشتم در روستای طاغو در نزدیکی استر آباد گرگان به دنیا آمد و در کودکی به همراه خانواده به شیراز آمدند. او بر این باور بود که تصویری که فرد گرایان از شیعه و سنی برای خود ساخته اند ،به ویژگی اصلی یکپارچگی اسلامی لطمه وارد می کند و در مقام تجدید حیات آن بر آمد.تعداد نود و پنج کتاب به رشته ی تحریر در آورده است ودر زمان ورود شاه نعمت الله ولی به شیراز از او استقبال کرد.
پس از دیدار از آرامگاه جورجانی به مغازه ی قدیمی دوغ فروشی نایب دوغی رسیدیم که در کنار آن توقفی کوتاه داشتیم و همراهان عکس گرفتند و سپس از کوچه ی قدیمی زنبورک دیدن کردیم که در دوره زند محل زندگی افرادی بود که توپهای جنگی به نام زنبورک می ساختند. در
حوالی ساعت پنج و نیم به آخرین محل مورد نظر که خانه ی سنتی و اقامتگاه بومگردی آق دایی بود رسیدیم و در آنجا مهمان خاله ی گرامی خانم مختارنامه شدیم و البته مورد لطف آقایان اکبری فرد ،عطروش و شکر رو قرار گرفتیم و ما را به صرف پالوده و شیرینی مهمان کردند و همچنین از صدای دلپذیر خانم یگانه جو بهره بردیم که اشعار شیرازی را با دکلمه به گوش جانمان رساندند. بیشتر نفرات در حیاط و تعداد کمی در حجره ها بودیم که باران شروع به باریدن گرفت .
و پس از طی مسیر بازگشت ؛ سفر کوچک و دلچسب ما پایان گرفت.
گزارش از: محبوبه محمدی